چرا پیامبر چند همسر داشت؟
چرا پیامبر(ص) برای خود، گرفتن بیش ازچهار همسر را تجویز کرد، حال آنکه امت او چنین اجازهای نداشتند؟
برخی از مستشرقان این حکم را دستاویز شبهه افکنی علیه آن حضرت قرار دادهاند و تلاش کردهاند ایشان را مردی متمایل به جنس مخالف معرفی کند.
در پاسخ باید گفت: پیامبر صلیاللهعلیهوآله وسلم در سن ۲۳ سالگی با حضرت خدیجه ازدواج کرد؛ با آنکه در عنفوان جوانی و غایت برومندی و نیک منظری بود، ۲۸ سال، خدیجه تنها همسر او بود تا آنکه سن مبارکش از پنجاه گذشت. این در حالی بود که چندهمسری در میان عرب آن روز معمول و رایج بود، و این ایشان میتوانست با توجه به اینکه فرزند پسری از خدیجه نداشت همسر دیگری نیز برگزیند.
پیامبر هفده سال پیشاز بعثتش و یازده سال پساز آن نیز تنها با خدیجه به سر برد و هرگز در این اندیشه نبود که کسی را در کنار او شریک زندگی خویش سازد. چنانکه شنیده نشده که در هنگام ازدواج با خدیجه و تا وقتی او زنده بود فریفته زیبایی زنان بوده باشد، با آنکه زنان آن روز حجاب نیز نداشتند و جلوهگری و خودنمایی و تن آرایی در میان ایشان معمول بود که بعدها از سوی اسلام ممنوع شد.
با اندک تحلیلی تاریخی میتوان بر این نکته دست یافت که چگونه پیامبر که ” نه “زن داشت از هیچ کدام فرزند دار نشد تحلیلی تاریخی از تکتک همسران پیامبر بهترین گواه بر پندار مبشران مسیحی و مستشرقان در موضوع تعدد همسران پیامبر است مستشرقان( غیر مسلمانانی هستند که در مورد اسلام به تحقیق پرداختهاند و هدفشان تخریب اسلام است).
هنگامی خدیجه دو سال پیشاز هجرت درگذشت، پیامبر با (سوده) دختر (زمعه) که شوهرش در بازگشت از هجرت دوم درگذشته بود، ازدواج کرد و هیچکس گزارش نکرده که او زیبایی یا ثروت و موقعیتی داشته که انگیزه برای ازدواج پیامبر با او شده باشد. سوده همراه با همسرش با عبور از دریا به حبشه هجرت کرده بود و سختیها و آزارها چشیده بود. اینک پیامبر با او ازدواج کرد تا هم او را تحت تکفل قرار دهد و هم به او مقام پیام ( امالمؤمنین) نائل آمده باشد.
یک ماه بعد با عایشه که هنوز زن نشده بود ازدواج کرد. عقل و منطق هرگز نمیپذیرد که به او با این سن کم دلبسته باشد شاهد این مدعا ازدواج با( حفصه) دختر عمر است که شوهرش (خنیس) در جنگ بدر وفات کرده بود و به اظهار پدرش عمر، ازدواج پیامبر با او از روی علاقه به او نیز نبود.
ماجرای ازدواج با (زینب) دختر (خزیمه) و (امسلمه) نیز مانند سوده بود، چرا که زینب، همسر عبیده بن حارث بود که در جنگ بدر شهید شد و از جمالی نیز برخوردار نبود. او دوران جوانی را پشت سر نهاده بود و یک یا دو سال بیشتر نگذشت که از دنیا رفت. اما امسلمه همسر ابی سلمه بود که چند فرزند نیز از او داشت و شوهرش در جنگ احد زخمی و پساز مدتی شهید شد. چهارماه و ده روز بعد پیامبر به او پیشنهاد ازدواج داد و به رسیدگی به او و بزرگ کردن فرزندانش همت گماشت.
آیا مبشران مسیحی و مستشرقان بااینهمه هنوز میپندارند که امسلمه زیباروی بود و پیامبر بدین انگیزه با او ازدواج کرده است؟
اگر اینچنین باشد، دیگر دختران مهاجر و انصار زیباتر و جوانتر و داراتر و رعناتر بودهاند که دردسر هزینه و مخارج فرزندان را برای پیامبر نداشتند. افزون بر اینکه آیات مربوط به تعدد زوجات در اواخر سال هشتم هجری فرود آمد که پیامبر تا آن زمان همه همسران خود را گرفته بود، و با نزول این آیات، ازدواج محدود به چهار همسر شد، حال آنکه پیشاز آن هیچ محدودیتی نداشت. بدینترتیب این سخن که پیامبر آنچه را بر دیگران حرام کرده برای خود روا شمرد، از اساس فرومیریزد و باطل است.
اما قصه (زینب) بنت جحش و پردههای موهومی که برخی داستاننویسان و مستشرقان بر آن افکندهاند و آن را به یک درام عاشقانه تبدیل کردهاند در قضاوت تاریخ، از افتخارات پیامبر اسلام و تصمیمات قاطعانه او در برابر رسوم پوسیده جاهلی است.
زینب، دختر عمه پیامبر است و آن حضرت او را میشناخت و خود او را برای زید پسرخواندهی خودش خواستگاری کرد. حالآنکه برادر زینب راضی نمیشد که یک دختر قریشی هاشمی همسر بنده زرخرید خدیجه که او را به پیامبر بخشیده بود گردد.
اما پیامبر میخواست این محاسبات تعصبآمیز جاهلی را برهم زند و اعلام کند که هیچ عربی بر عجم برتری جز به دلیل تقوا ندارد. او راه چاره را در این میبیند که کسان خویش را در راه شکستن هیبت جاهلیت فدا سازد.
هنگامیکه آیهی ۳۶ سورهی احزاب نازل شد، عبدالله و خواهرش زینب راهی جز پذیرش و تسلیم نداشتند، لذا گفتند؛ ای پیامبر خدا، ما راضی هستیم. اما وقتی زینب به خانه شوهر رفت اخلاقشان با هم سازگار نشد زید چند بار اجازه خواسته بود که او را طلاق دهد، اما پیامبر پاسخ داده بود که: (همسرت را پیش خود نگهدار و از خدا پروا کن) اما زید سرانجام نتوانست با او سر کند و کارشان به طلاق کشید.
پیامبر (ص) میدانست که کار آن دو سرانجامش به جدایی میانجامد، اما حکمت دیگری در پس این داستان نهفته بود که باید عملی میشد و آن الغای یکی دیگر از عادتهای جاهلی عرب بود که پسرخوانده را تا آنجا خویشاوند میدانستند که همه حقوق فرزندی حتی ارث و محرمیت را برای او قائل بودند، اما اسلام برای پسرخوانده تنها حق دوستی و برادری دینی قائل است و بس.
هیچکس از عرب جرأت و این فداکاری و شکستن رسم دینی دیرینه را نداشت.و داوطلب این فداکاری و خط شکنی خود پیامبر اکرم بود چنانکه قرآن میفرماید: (پس چون زید از آن زن کام برگرفت و او را ترک گفت وی را به نکاح تو درآوردیم تا در مورد ازدواج مؤمنان با زنان پسرخواندگانشان چون آنان را طلاق گفتند گناهی نباشد و فرمان خدا صورت اجرا پذیرد).